صفحه آغاز | درباره ما
راویان حدیث غدیر چه بسیارند و چه اندک!

• سید محمد طباطبائی

عید غدیر یادآور تداوم حکومت الله بر جامعه نوپای اسلامی در عصر نبوی است و آیه شریفه «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ (سورهٔ مائده-آیهٔ ۶۷)» ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرسانده‌ای خود نشانگر اهمیت این حادثه سترگ است هفته‌نامه افق حوزه به مناسبت فرا رسیدن عید سعید غدیر در گفتگو با حجت‌الاسلام‌والمسلمین دکتر سید محمد طباطبایی یزدی فرزند مرحوم علامه محقق سید عبدالعزیز طباطبایی در موضوع غدیر و حدیث غدیر به گفتگو پرداخته است که در ادامه تقدیم می‌گردد.

حدیث غدیر از متواترات است

روایت حدیث غدیر از احادیث متواتر است و بزرگان ما زحمت‌کشیده و راویان آن را تدوین کرده‌اند و مرحوم علامه امینی در جلد اول الغدیر یک‌صد و ده صحابی و هشتادوچهار تابعی را نام می‌برند که این‌ها راوی حدیث غدیر بوده‌اند. مسئله‌ای که اینجا هست این است که مرحوم محقق طباطبایی نوشتاری دارد که عنوانش این است: «حدیث الغدیر: رواته قلیلون للغایة... کثیرون للغایة» یعنی راویان حدیث غدیر بسیار کمند و بسیار زیادند! از این عنوان متعجب می‌شویم می‌گوید حدیث غدیر از احادیثی است که هم راویانش خیلی کم هستند و هم خیلی زیاد. در ذیل آن توضیح می‌دهند و انسان می‌بیند که این قضیه جای شگفتی دارد و حق با ایشان است که توضیح می‌دهیم:
مرحوم محقق طباطبایی (ره) کتابی دارند بنام «الغدیر في التراث الاسلامی» و هر محدث و مورخ و دانشمندی که در طول چهارده قرن گذشته راجع به غدیر کتابی یا رساله‌ای نوشته‌اند ایشان آن را معرفی کرده‌اند و توضیحاتی درباره اثر او داده‌اند و ذکر نسخه‌های خطی آن و دیگر مسائل را آورده‌اند که در اواخر حیاتشان منتشر شد. نوشتار مذکور در مقدمه این اثر به چاپ رسیده است.

توضیحی درباره حدیث متواتر و مظلومیت حدیث غدیر

اولاً در مورد حدیث متواتر بگوییم که حدیث متواتر را اهل حدیث معنا کرده‌اند و وقتی می‌خواهند برای آن مثال بزنند عموماً به بیش از سه یا چهار حدیث مثال نمی‌زنند و در این میان بیشترین حدیثی که در متواتر بودن محل مثال است حدیثی است که پیامبر اکرم در مورد آن فرمود: «من کذب علىّ متعمّداً فلیتبوا مقعده من النار؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۱۳ و ۱۴.» کسی که به‌عمد بر من دروغ ببندد جایگاهش در آتش است. این معروف‌ترین حدیث متواتر است که بیشترین راوی را دارد و اهل سنت این حدیث را متواترترین احادیث شمرده‌اند. ابن صلاح هم که مقدمه اش با عنوان «مقدمه ابن صلاح» مشهورترین کتاب در علم حدیث است و خود از اکابر این فن است گفته است حدیثی در تواتر به پایه این حدیث نمی‌رسد. ملاحظه کنید که راویان این حدیث از شصت نفر تجاوز نمی‌کنند در حالی‌ که با استقصایی که علامه امینی کرده‌اند حدیث غدیر یک‌صد و ده راوی فقط از صحابه دارد! که محقق طباطبایی هم استدراکی بر این کتاب نوشته‌اند با عنوان «علی ضفاف الغدیر» و با بررسی نسخ خطی و اجزاء حدیثی کهن، این عدد از تابعین و صحابه را افزوده‌اند. این کتاب آماده انتشار است و انشاء الله به‌زودی چاپ خواهد شد. و این حرکت علمی هم همچنان ادامه دارد و محقق برجسته و حدیث شناس جناب امیر تقدمی نیز در مجلدات بسیاری در حال ادامه بررسی سند و راویان حدیث غدیرند.
حال اگر ما همان رقم علامه امینی را ملاک قرار دهیم که منتشرشده و در دسترس همگان است، می‌بینیم تفاوت واقعا زیاد است. اما با این‌ وجود کسانی در مورد حدیث غدیر تشکیک می‌کنند! و طرفه آنکه امام النوَوی - أبو زکریا یحیی بن شرف النووی - که از بزرگان اهل سنت در قرن هفتم است و کتاب بزرگ «المجموع فی شرح المهذب» در فقه شافعی از اوست، می‌گوید: حدیث «من کذب علىّ متعمّداً فلیتبوا مقعده من النار» متواتر نیست و در تواتر آن خدشه کرده است. متواتر مشهور دیگر هم بعنوان نمونه « الاعمال بالنیات» است که ابن حجر در مقدمه شرحش بر صحیح بخاری می‌گوید همه ائمه مشهور اهل سنت بجز مالک بن انس آن را روایت کرده‌اند. وی همچنین می‌گوید «به خاطر وجود احــادیث بسیـار در تـأیید مضمون این حدیث این حدیث دارای تواتر معنوی است» (فتح الباری ج۱ ص۱۵). پس می‌بینیم این حدیث هم از جهت تواتر قابل مقایسه با حدیث غدیر نیست. در منابع ما هم عموما به صورت مرسل نقل شده است و تنها در امالی شیخ طوسی بصورت مسند روایت شده است. جالب است که ابن حَزم، بارها در کتاب المحلّی دربارۀ احادیثی حکم به تواتر کرده که راویان آن پنج یا شش نفرند. با وجود این، حدیث غدیر را ضعیف قلمداد نموده است!

سخن ممتاز محقق طباطبایی درباره واقعه غدیر

سخن محقق طباطبایی این است که جمعی که در واقعه غدیر حاضر بودند چه تعدادی بودند؟ بنا به نقلی یا ۱۱۰ یا ۱۲۰ هزار مسلمان حادثه غدیر را دیده‌اند و بنا بر جلد اول الغدیر از این جمعیت کثیر، یک‌صد و ده راوی آن را نقل کرده‌اند؛ یعنی از هر هزار نفر یک نفر حدیث غدیر را روایت کرده است. پس راویان حدیث غدیر «بسیار اندکند» یعنی نسبت به جمعیت حاضر کسانی که آن را نقل کرده‌اند بسیار اندک‌اند – یک هزارم - اما از طرفی در عالم اسلام حدیثی نیست که یک‌صد و ده نفر راوی داشته باشد، آن‌هم، همگی از صحابه. پس در واقع «بسیار زیادند». درنتیجه اگر حدیث غدیر را نسبت به احادیث دیگری که درباره آن‌ها ادعای تواتر می‌شود بسنجیم، درمی‌یابیم که هیچ حدیثی در تواتر به جایگاه حدیث غدیر نمی‌رسد. پس حدیث غدیر نسبت به گستردگی حضار در مجلس و اینکه پیامبر این مطلب را در محل عمومی گفتند و همه حاضر بودند و کسی از صحابه عالی‌قدر نبود که ایشان را تنها بگذارند جالب‌توجه است.

حدیث غدیر و شرایط و اقتضائات سیاسی حاکم بر جامعه

بحث دیگری که راجع حدیث غدیر می‌تواند محل توجه باشد این است که شرایط و اقتضائات سیاسی مختلف حاکم بر جامعه مسلمین با این حدیث چگونه برخورد کردند؟ نکته‌ای که در این رابطه جالب‌توجه است و بنده این مطلب را از آیة‌الله مددی حفظه الله نیز شنیدم این است که راویان حدیث غدیر از یک مقطعی کاهش پیدا می‌کنند و از آنجا که در احادیث متواتر باید تواتر در هر طبقه حدیث حفظ بشود اما چرا نسبت به حدیث غدیر در طبقاتی شاهد کاهش نقل آن هستیم؟ اگر چه بعد نقل آن دوباره فزونی می‌گیرد! و باید پرسید چه چیزی بر جامعه حاکم می‌شود که حدیثی با این مرتبه به این وضعیت دچار می‌شود؟!
وقتی دقت می‌کنیم می‌بینیم این اتفاق تنها مختص واقعه غدیر نیست هرچند که بسیار مهم است اما در واقع این مطلب ریشه در کتمان فضایل امیرالمؤمنین علیه‌السلام توسط حاکمان وقت عالم اسلام دارد و ازآنجایی‌که حدیث غدیر نیز جزو فضایل شاخص امیرالمؤمنین است لذا ایجاد حساسیت می‌کند؛ و برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام منزلتی بالاتر از حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» سراغ نداریم. این که عرض می‌کنم حساسیت ایجاد می‌کند در روایت هست که ابوحنیفه توصیه می‌کند به اصحاب خودش که اگر چه حدیث غدیر صحیح است اما شما به صحت آن اقرار نکنید. عبارت چنین است: «فقال أبو حنيفة : قد قلت لأصحابنا : لا تقروا لهم بحديث غدير خم فيخصموكم». این را ابوبکر جعابی از حفاظ بزرگ اهل سنت روایت کرده است و شیخ مفید در امالی خود ان را از او روایت کرده است.

اسوه فضائل

چند سال قبل کتابی تحت عنوان «فضایل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه‌السلام» به تحقیق و تعلیق مرحوم محقق طباطبایی (ره) منتشر کردیم که مورد توجه اهل فن واقع شد. کتاب سال حوزه شد و جوایزی گرفت و تجدید چاپ هم شد. مرحوم محقق طباطبایی مقدمه‌ای بر آن کتاب دارد که توسط دکتر عبدالحسین طالعی نیز به فارسی ترجمه‌شده است، مرحوم محقق در آنجا بحثی را مطرح می‌کنند و می‌فرمایند: ریشه‌های فضائل در انسان به سه مبنا برمی‌گردد:
۱- اخلاق نیکو و سجایای بزرگ منشانه و طبع‌های بلند، مانند علم و شجاعت و سخاوت. ۲- کارهای نیک و مواضع برتر مانند جهاد درراه خدا، یاری دین، اقامه حق، نشر عدالت، بذل خیر، انفاق و دیگر کارهای خیر، بذل صدقه و عبادت زیاد به درگاه خدای سبحان. ۳- سخنان نیک بزرگان درباره آن شخص.
و به این‌ها اضافه شود: شرافت حسب و نسب و منصب، سبقت گرفتن در اسلام و هجرت. وقتی به کتاب گران‌سنگ الهی بنگریم، می‌بینیم که شاخص‌های فضیلت و کرامت نزد خدای تعالی، پنج عنوان است: ایمان، علم، عمل به علم، تقوای الهی و جهاد درراه خدا.
وقتی این ملاک‌ها را در جدولی بگذاریم می‌یابیم هیچ‌کس در فضائل به‌پای امیرالمؤمنین نمی‌رسد و البته تنها ما این را ما نمی‌گوییم بلکه احمد بن حنبل که امام حنبلیان است هم می‌گوید: در مورد هیچ‌کس در فضایل به‌اندازه علی بن ابی طالب حدیث صحیح به دست ما نرسیده است.
پیغمبر اصرار داشتند که فضایل علی را در ملأ عام بگویند. حدیث داریم که پیامبر در شش ماه آخر عمرشان جلوی خانه علی و فاطمه می‌ایستادند و این آیه را تلاوت می‌کردند «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ احزاب ۳۳» پیامبر اکرم این رویه را تکرار می‌کردند تا کسی نگوید پیامبر یک‌بار گفت و ما احادیث راجع به امیرالمؤمنین را نشنیدیم! لذا آنچه از پیامبر اکرم در فضائل امیرالمؤمنین به ما رسیده است در مواقف متعدد تکرار شده، مانند حدیث «مَنْ كُنْتَ وَلِيَّهُ، فَعَلِيٌّ وَلِيُّهُ؛ مسند أحمد بن حنبل، ج ۵ ص ۳۵۰.» که به سیاق و لفظ دیگر در جای دیگر هم تکرار کرده‌اند بااین‌همه تأکید و تکرار چه بر سر احادیث فضیلت علی آمد که شاهد تقلیل راویان این احادیث هستیم، چرا این اتفاق در مورد احادیث دیگر نیفتاد؟.

برخورد مخالفان با فضائل علوی

مرحوم محقق طباطبایی در مقدمه خود بر کتاب فضائل امیرالمؤمنین احمد بن حنبل می‌نویسند: با بررسی تاریخ می‌بینیم که با این فضیلت‌ها برخوردهای شگفت داشتند، به‌ویژه: پوشیدن و پنهان داشتن، بلکه انکار آن و اظهار جهل نسبت به آن. این کار، از واپسین روزهای زندگانی رسول خدا صلی‌الله علیه و آله آغاز شد. آنگاه، به‌محض رحلت حضرتش به کتمان و انکار مشهورترین فضائل و مناقب علوی پرداختند و در ادامه به بیان نمونه‌هایی از این پدیده زشت اشاره می‌کنند که به برخی از این موارد اشاره می‌کنم

حضور در بدر

آنقدر فضائل امیرالمومنین علیه السلام را کتمان کردند که در نسل های بعد، برخی حتی نسبت به مشهورترین و آشکارترین و پیش پا افتاده ترین آنها هم اطلاع نداشتند! مثلاً کسی می‌پرسد آیا علی در جنگ بدر حضور داشت؟!!
«سأل رجل البراء بن عازب؛ فقال: یا اباعمار! اشهد علی بدرا؟! قال: حقا؛ ترجمه امام علی من تاریخ دمشق رقم ۱۹۱» شخصی از براء بن عازب پرسید: ای اباعمار! آیا علی در جنگ بدر حضور داشت؟ گفت: آری به‌راستی چنین بود؛ جنگ بدر در سال دوم هجری اتفاق افتاد و عده مسلمانان خیلی کم بود و این از معجزات شاخص اسلام است که جنگی اتفاق افتاد که کفار با عده و تجهیزات بیشتری آمدند و مسلمانان غالب شدند و علت پیروزی مسلمانان هم همچنانکه تاریخ گواه است، وجود شاخص امیرالمؤمنین و حمزه سیدالشهدا بود و این‌قدر قضیه آشکار است، اما پس از کتمان فضائل علی علیه السلام توسط حکومت دشمنانش و منع محدثان از ذکر فضایل ایشان، مورد سوال واقع می‌شود!

چهار ویژگی

کار به آنجا کشید که از صحابه سؤال می‌شد که: آیا اساساً برای آن گرامی منقبتی سراغ دارند یا نه؟!
ابن عساکر از حارث بن مالک روایت کرده که به مکه رفتم. در آنجا سعد بن ابی وقاص را دیدم. پرسیدم: آیا منقبتی برای علی شنیده‌ای؟ هل سمعت لعلی منقبةً؟ ملاحظه کنید نمی‌ گوید یکی از مناقب علی را برایم بازگو کن.
آنگاه سعد وقاض چهار ویژگی برای حضرت می‌شمارد و می‌گوید که اگر یکی از آن‌ها را می‌داشتم، بیشتر می‌پسندیدم تا عمری به درازای نوح پیامبر علیه‌السلام داشته باشم. آنگاه حدیث ابلاغ سوره توبه، سد الابواب، حدیث پرچم در روز خیبر و حدیث «من کنت مولاه» در غدیر خم را یادکرد و بر آن افزود: حدیث «انت منی بمنزلة هارون من موسی» (تاریخ ابن عسکر رقم ۵۶۵)

یک‌عمر بدگویی!

این حدیث را هم حیفم می‌آید نخوانم، ابن عساکر شافعی همچنین از سهم بن حُصین اسدی روایت کرده که گفت: من و عبدالله بن علقمه به مکه رفتیم. ابوسعید خدری آنجا بود. عبدالله بن علقمه سالیان دراز در جهت بدگویی و سب علی تلاش جدی داشت و همواره به این کار می‌پرداخت. عبارت روایت این است: کان سبّابةً لعلیّ. نمی‌گوید کان یسبّ علیا. انگار ورد واجب هر روزه اش بوده است که به حضرت امیر دشنام دهد.
گفتم: آیا دوست داری نزد ابوسعید خدری برویم و دیداری با او تازه کنیم؟ پاسخ مثبت داد. نزد او رفتیم. عبدالله گفت: آیا منقبتی برای علی سراغ داری؟! ابوسعید گفت: بلی. این مطلب را که به تو می‌گویم، از مهاجران و انصار و قریش بپرس. پیامبر خدا صلی‌الله علیه [و آله] و سلم روز غدیر خم به پا خاست و صدای رسای خود را به گوش مردم رساند. سپس فرمود: ای مردم! آیا من اولی بر مؤمنان از خودشان نیستم؟ گفتند: بلی؛ و این کلام را سه بار بیان فرمود.
سپس فرمود: نزدیک بیا ای علی! آنگاه پیامبر دست او را بالا برد به‌گونه‌ای که سفیدیِ زیر بغل هر دو بزرگوار را می‌دیدم. سه بار فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه.
عبدالله بن علقمه (گویی با تعجب) پرسید: خودت این را از رسول خدا شنیدی؟ ابوسعید پاسخ داد: آری؛ و به گوش‌ها و سینه‌اش اشاره کرد و گفت: دو گوشم شنید و در سینه‌ام جای گرفت.

سعد بن عباده و کتمان فضائل

کتمان نصوص خلافت را حتی از شخصیتی مثل سعد بن عُباده که بزرگ انصار بود می‌بینیم که در برابر بیعت‌ها مقاومت می‌کرد و چون باکسی بیعت نکرده بود هیچ‌کسی بر او سلطه نداشت؛ جوهری در کتاب السقیفه می‌نویسد: ابوالحسن علی بن سلیمان نوفلی گفت: از اُبی شنیدم که گفت: سعد بن عباده بعد از سقیفه روزی از علی یادکرد. مطلبی را یاد آورد ـ آن را ابوالحسن نوفلی فراموش کرده ـ که ولایت او را الزامی می‌دارد. پسرش قیس بن سعد گفت: تو از پیامبر این کلام را درباره علی بن ابی طالب شنیده‌ای. بااین‌همه در پی تصاحب خلافت هستی و به یاران خود می‌گویی «منّا امیرٌ و منکم امیر»؟! من ـ به خدا سوگند ـ پس‌ازاین با تو یک کلمه سخن نمی‌گویم (ابن ابی الحدید ج ۶ ص ۴۴)

حتی در زمان حکومت

نکته جالب دیگری که محقق طباطبایی در مقدمه کتاب فضایل امیرالمؤمنین می‌گویند این است که می‌فرماید: قبل از خلافت حضرت به خاطر مقتضیات و اوضاع سیاسی افراد می‌ترسیدند و می‌گفتند صلاح نیست حدیث غدیر را بگوییم اما کار به‌جایی می‌رسد که درزمانی که حضرت خلافت داشتند نیز فضائل امیرالمؤمنین کتمان می‌شد و آن جناب در ایام حکومتش هم چند بار اصحاب رسول خدا را سوگند داد که برای حدیث غدیر شهادت دهند، گاهی در رحبه مسجد کوفه و گاه بر فراز منبر؛ و هر بار گروهی برای شهادت دادن برمی‌خاستند و گروهی دیگر بر کتمان خود باقی می‌ماندند.
به‌عنوان‌مثال علی - علیه‌السلام – در مسجد فرمودند که شما را به خدا سوگند می‌دهم هر که شهادت می‌دهد که حدیث غدیر را از پیامبر اکرم شنیده است از جا برخیزد. کسی بر نمی‌خیزد مگر شش نفر از این سوی مسجد و شش نفر از آن سوی. یکی از آنان هم که انس بن مالک بود وقتی برخاست زود نشست! حضرت با دلی سوخته از او پرسیدند که چرا شهادتت را پس گرفتی و نشستی؟ وی گفت: پیر شده‌ام فراموش کرده‌ام. (معارف ابن قتیبه ص ۲۵۱).

هزار تازیانه!

نصر بن علی جهضمی حدیثی در فضیلت امیر مؤمنان روایت کرد. متوکل دستور داد هزار تازیانه به او بزنند. [عسقلانی، تهذیب التهذیب ج ۱ ص ۴۳۰؛ مزی، تهذیب الکمال ج ۲۹ ص ۳۶۰.] هزار ضربه شلاق‌خورده به خاطر اینکه روایتی در فضایل علی گفته است. براستی اگر بزرگترین فواحش را مرتکب شده بود، مرتکب زنا شده بود یا شرب خمر کرده بود حد او چقدر بود؟
قصه منصور و اعمش

قصه منصور و اعمش

حدیث طولانی‌ای هست که قدری از آن را بیان می‌کنم، جناب سلیمان بن مهران اعمش که از بزرگان تابعین است می‌گوید: نیمه‌شبی به در منزل من آمدند و گفتند منصور دوانیقی با تو کار دارد، گفتم حتماً می‌خواهد از فضایل علی بپرسد و من هم که نمی‌توانم دروغ بگویم لذا رفتم غسل کردم و بدنم را حنوط کردم. گفتم با این شرایط می‌روم که اگر فرمان قتل من را داد تمیز و مرتب باشم این روایت را خطیب خوارزمی در مناقب آورده است و چند صفحه است و روایت زیبایی است. می‌خواهم عرض کنم راوی فضایل علی بودن کار را به‌جایی می‌کشاند که راوی خودش را آماده مرگ می‌کند و آن‌یکی هم هزار ضربه شلاق می‌خورد.

مظلومیت امیرالمؤمنین (ع) پس از دوران منع کتابت حدیث

حالا ما می‌گوییم ما مقطعی داشتیم که منع کتابت حدیث بوده و از یازدهم هجری تا اول سده دوم هجری حدود نود سال پدیده‌ای به‌عنوان منع کتابت حدیث وجود داشت و معروف است که در ابتدای سده دوم عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی که خلافت کوتاهی داشت (۹۹-۱۰۱هـ) بخشنامه‌ای به قاضی مدینه اَبوبَکْرِ بن محمد بن عمرو بن حَزْم انصاری می‌نویسد و می‌گوید از ابن شهاب - محمد بن مسلم بن شهاب زهری - کمک بگیر و دونفری حدیث پیامبر را بنویسید می‌ترسم از بین برود، ابن شهاب از بزرگان تابعین است و در کتب اهل سنت بعنوان اولین تدوین‌کننده حدیث پیامبر از او یاد شده است، حال ملاحظه کنید این شخص هم به دنبال بخشش و عطایای فراوان بنی امیه بدانها گرایش پیدا کرده بود. تدوین گر حدیث است اما در خصوص امیرالمومنین علیه السلام سکوت اختیار می‌کند.
این نقل خود اهل سنت است، ابن عساکر از جعفر بن إبراهیم الجعفری نقل می‌کند: «... کنت عند الزهری أسمع منه، فإذا عجوز قد وقفت علیه، فقالت: یا جعفری لا تکتب عنه فإنّه مال إلى بنی أمیة و أخذ جوائزهم، فقلت: من هذه؟ قال: أختی رقیّة، خرفت؟ قالت: خرفت أنت، کتمت فضائل آل محمّد»؛ [ابن عساکر، ابو القاسم على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، ج ‏۴۲، ص ۲۲۸، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ ق.]
جعفر بن ابراهیم جعفری می‌گوید برای استماع حدیث پیش ابن شهاب زهری رفته بودم، ناگهان زن کهن‌سالی آمده و گفت: اى جعفرى! از زهرى حدیث نقل نکن. چون به بنى امیّه تمایل یافته و جوایزشان را دریافت کرده است! گفتم: این زن کیست؟ زهرى گفت: خواهر من است که پیر و خرفت شده است. آن زن در پاسخ گفت: تو خودت پیر و خرفت شده‌اى؛ زیرا که فضائل آل محمد را کتمان و پنهان می‌کنى! و بعد حدیث من کنت مولاه را ذکر می‌کند: قالت فقد حدثنی محمد بن منکدر عن جابر بن عبدالله قال رسول الله: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ. أَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَ عادِ مَنْ عاداهُ...» وقتی خدا بخواهد یک پیرزن می‌آید و می‌گوید تو اینچنین حدیثی را کتمان کردی آیا تو شایسته نشستن بر مصدر روایت حدیث هستی؟ و این کتمان فضائل امیرالمؤمنین همچنان ادامه داشت تا جایی که معمر می‌گوید: از زهری پرسیدم: نویسنده پیمان حدیبیه چه کسی بود؟ لبخندی زد و گفت: علی بود. البته اگر از اینان ـ یعنی بنی‌امیه ـ بپرسی می‌گویند: عثمان! [فضائل علی علیه‌السلام، ابن حنبل حدیث ۱۲۴.].

نحوه تعامل جامعه اسلامی و حکومت‌ها با عالمان منصف

برخورد با نشر فضائل امیرالمؤمنین در سده‌های مختلف تاریخ اسلام به گونه‌های مختلفی اتفاق می‌افتاد به‌گونه‌ای که در سده اول هجری پاسخ به نشر فضائل امام علی علیه‌السلام شلاق و تهدید و در سده دوم که منع کتابت حدیث مرتفع و ثبت احادیث شروع می‌شود باز این دوران کتابت باکسی شروع می‌شود که جوایز بنی‌امیه را می‌گرفت و احادیث فضایل امیرالمؤمنین (ع) را کتمان می‌کرد و این قضیه ادامه پیدا کرد و این‌طور نبود که شرایط یا افراد عوض شوند، ملاحظه کنید بخاری که مهم ترین کتاب حدیث را دارد و به قول اهل سنت کتاب او تالی تلو قرآن است و احادیث صحیحه را جمع کرده است اما در کتاب خود حدیث غدیر را نیاورده است؛ و در کتاب دیگرش (الکنی) آنجا که حدیث را می‌آورد آن را تقطیع می‌کند و صدر و ذیل آن را می‌زند که معلوم نشود این حدیث مربوط به چه واقعه‌ای است، ناگفته نماند که ما برای اثبات واقعه غدیر و فضائل امیرالمؤمنین علیه‌السلام نیازی به صحیح بخاری نداریم این را می‌گوییم تا حکایت آنچه بر حدیث گذشته را بیان بکنیم وگرنه مشایخ بخاری، قبل از او، حدیث غدیر را نقل کرده‌اند. مثلاً فقط ابن ابی شیبه صاحب کتاب معروف المصنف، از ده طریق این حدیث را روایت کرده است.
در قرون بعدی نیز با علمایی که منصفانه به بیان حدیث غدیر پرداخته‌اند چنین معامله‌ای می‌شود، طبری - محمد بن جرير بن يزيد طبري آملي ۲۲۴ - ۳۱۰ ق- از مشاهیر اهل سنت کتابی بنام «کتاب الولایه» درباره حدیث غدیر دارد شمس‌الدین ذهبی که از علمای بارز اهل سنت است می‌گوید وقتی من کتاب طبری را در مورد حدیث غدیر و کثرت طرق آن دیدم بهت‌زده شدم. عبارت ایشان چنین است: «رأيت مجلدا من طرق الحديث لابن جرير فاندهشت له ولكثرة تلك الطرق» (تذکرة الحفاظ ص ۷۱۳) یعنی مجلدی از طرق این حدیث دیدم از آن ابن جریر، پس از این کتاب و کثرت طرق روایتش متحیر شدم! و این را یک محدث می‌گوید نه یک فرد معمولی، آن‌هم محدثی که میانه‌ای با شیعه ندارد و از آن‌ها تحت عنوان رافضی نام می‌برد و در جای جای آثارش به شیعه می‌تازد. اما خوب جناب طبری زمانی که از دنیا رفت اجازه ندادند او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند گفتند او گرایش‌هایی به تشیع داشته است؛
البته این نحوه تعامل با علما در طول تاریخ اسلام قابل‌مشاهده است مرحوم دکتر احمد وائلی خطیب مشهور عراقی که خیلی اهل تتبع و مطالعه بود و منبرهای علمی داشت، معتقد بود: ابن خلدون – که به پدر علم جامعه شناسی معروف است - نظریه جامعه شناسی خود را ازابن مسکویه و تجارب الامم او اخذ کرده است و تسنن ابن خلدون و تشیع ابن مسکویه مانع بیان این نسبت بوده است. این جفایی است که در حق ابن مسکویه به خاطر تشعیش رفته است.
دکتر علی بهرامیان که از محققین برجسته کنونی در حوزه تاریخ اسلام هستند هم معتقدند که ابن اسحاق که سیره اش مقدم بر ابن هشام است به دلایلی مورد بی مهری واقع می‌شود. از جمله این که دو اتهام به او وارد شده است؛ اول آن که می‌گفتند از نظر کلامی «قَدَری» است که این از نظر سنتی‌ها قابل قبول نبود و دیگر این‌که می‌گفتند شیعه است چون نقش حضرت علی در سیرة او بسیار پررنگ بود. بنابراین از وقتی به بعد، به ابن‌اسحاق یک مرتبه برچسب دجال و کذاب زدند و کتابش از رونق افتاد.
داستان نسائی محدث مشهور اهل سنت هم نمونه دردآوری است. خداوند از این محدث امتحانی در پایان عمرش گرفت که از آن سرافراز بیرون آمد. محدثی مثل نسائی که جایگاه اجتماعی رفیعی دارد و محدث بزرگ زمانه خود است، به دمشق وارد می‌شود. از او تجلیل بسیار می‌کنند و می‌خواهند تا بر فراز منبر جامع دمشق حدیث بگوید و جمعیتی از محدثان شام برای شنیدن احادیثش قلم به دست حاضر می‌شوند. نسائی نیز در احادیثی که نقل می‌کند از فضائل علی علیه السلام بسیار می‌گوید. از او می‌خواهند که از فضائل معاویه بگوید. او تأملی می‌کند و در جواب می‌گوید که من درباره علی فضائل بسیار در احادیث دیده‌ام اما درباره معاویه جز نفرینی ندیده‌ام. او را از منبر پایین می‌کشند و چندان می‌زنند که جان می‌دهد. نسائی وقتی در شام احادیث فضائل علی علیه السلام را می‌گوید که بیش از دویست سال از شهادت ایشان و مرگ معاویه گذشته است. اما فضای اجتماعی همچنان بر کتمان فضائل علی علیه السلام حاکم است.

غدیر در آثار مستشرقین

غربی‌ها عموماً نسبت به حدیث نگاهی منفی دارند و با نظر بدبینانه به آن نگاه می‌کنند. از طرف دیگر اعتماد عموم مستشرقین در تحقیقاتشان به منابع اهل سنت است و بنابر این از کنار واقعه غدیر خیلی سهل و ساده گذشته‌اند اغلب مستشرقین این قضیه را جدی نگرفته‌اند. بنده تخصصی در این زمینه ندارم بحمدلله مجلاتی در حال انتشار است که تخصصا به موضوع امامت می‌پردازند همچون مجله امامت پژوهی. مقالاتی در این مجلات دیده می‌شود که به دیدگاه شرق شناسان در باره شیعه و بخصوص بحث امامت و خلافت پرداخته شده است.
تنها اشاره‌ای داشته باشم به کتاب جانشینی محمد (ص) پروفسور ویلفرد مادلونگ که در میان آثار مستشرقان می‌توان گفت که مهم‌ترین کتاب درباره مسأله جانشینی پیامبر اکرم است. این کتاب به فارسی ترجمه شده. پروفسور مادلونگ معتقد است که هم براساس سنت جانشینی در عرب و هم بر اساس آیات قرآن، جانشینی علی علیه السلام قابل توجیه است؛ و این خلافت ابوبکر است که دلیل و توجیهی ندارد. ایشان در دو جای کتابش به حدیث غدیر پرداخته است؛ وی ارزش شایانی برای حدیث غدیر قائل نشده است و (طبیعتاً چون مسلمان نیست) معتقد است نهایت چیزی که از حدیث غدیر فهمیده می‌شود این است که پیامبر اکرم در اواخر عمر شریفشان از علی علیه السلام حمایت کرده است!

برای ما بنویسید
نام کامل:
شهر:
آدرس ایمیل:

متن نظر:


موضوعات



جغرافيا



ادوار تاریخی

www.alinameh.com, The ejournal in specialty of Imam Ali (A.S.)