صفحه آغاز | درباره ما
فضائل و حکمتهای علوی از کتاب ابن ابی طیّ حلبی (575 – 630)

• عبدالحسین طالعی

[۱]

نام «ابن ابی طیّ» را به عنوان عالمی شیعی از دانشوران حلب که از سویی پر تألیف بوده و از سویی بیشتر آثارش به دست نیامده و گمنام مانده است، نخستین بار از استاد حسین متقی‌ شنیدم. حدود چهار سال پیش بود که چند برگ از یادداشتهای ایشان (فهرست آثار متنوع ابن ابی طیّ) را در حدّ نوشتاری مختصر تدوین کردم که این قلم‌انداز را به آن سطور، حُسن مطلع می‌دهم.
توضیح اینکه متأسفانه در آن زمان مصادر این یادداشت مهم را به صورت کد عددی نوشتم بدون توضیحی که این کدها ناظر به چه منابعی است. اکنون پس از گذشت چند سال، به یاد نمی‌آورم. با این همه عیناً نقل می‌کنم، و لعلّ الله یُحدث بعد ذلک امراً.

آثار ابن ابی طی


تفسیر و علوم قرآنی
• تفسیر سورة الفاتحة
• ملح البرهان فی تفسیر القرآن
• قبسة العجلان فی تفسیر القرآن
• البیان فی اسباب نزول القرآن
• غریب القرآن

حدیث و عقاید شیعه
• تضوع اللائم فی شرح خطبة فاطمة الزهراء
• شرح کلام ام سلمة لعائشة
• شرح نهج البلاغة
• ذخر البشر فی معرفة القضاء و القدر

تراجم و رجال شیعه
• اسماء رواة الشیعة و مصنفیها ۱: ج ۴ ص ۲۷۱، ۶: ص ۲۳۶، ۷: ص ۵۶، ۱۱: ص ۶۴
• اخبار شعراء الشیعة ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۱۱: ص ۶۴
• الحاوی فی رجال الامامیة ۲: ج ۶ ص ۳۴۴، ۱۱: ص ۶۴
• طبقات الامامیة ۴: ج ۵۲ ص ۱۷، ۵: ج ۳ ص ۲۱۹، ۱۱: ص ۶۴، ۱۱: ص ۶۴. توضیح: ابن حجر عسقلانی (م ۸۵۲/ ۱۴۴۸) در کتابش «الاصابة» ضمن شرح حال یغوث صحابی از آن نقل کرده است.
• تاریخ العلماء – در یک مجلد ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۸: ص ۴۷۷، ۱۱: ص ۶۵

تاریخ جهان
• سلک النظام فی تاریخ الشام در ۴ جلد ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۲: ج ۶ ص ۳۴۴، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸. ۱۱: ص ۶۱
• معادن الذهب فی تاریخ حلب – مفصل ۱: ج ۴ ص ۲۶۹، ۲: ج ۳ ص ۲۲۰، ۴: ج ۵۲ ص ۱۷. ۱۱: ص ۶۱
• ذیل معادن الذهب فی تاریخ حلب ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۵: ج ۳ ص ۲۲۰، ۶: ص ۲۳۶، ۴: ج ۵۲ ص ۱۷، ۷: ص ۵۶. ۱۱: ص ۶۱
• عقود الجواهر فی سیرة الملک الظاهر – در تاریخ الملک الظاهر بن السلطان صلاح الدین (۵۸۲ – ۶۱۳/ ۱۱۸۶ – ۱۲۱۶ م) ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۶: ص ۲۳۵، ۷: ص ۵۶. توضیح: در کتاب ۳: ج ۴ ص ۳۷۸ آن را در مورد «الظاهر بیبرس» دانسته اند که خطا است. چون ابن بی طی در حدود ۶۳۰ یعنی سی سال قبل از ظهور بیبرس در گذشته است. ۱۱: ص ۶۲
• سیرة ملوک حلب ۱: ج ۴ ص ۲۷۱، ۶: ص ۲۳۶، ۷: ص ۵۶.
• تاریخ مصر ۱: ج ۴ ص ۲۷۱، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۵: ج ۳ ص ۲۲۰، ۶: ص ۲۳۶، ۷: ص ۵۶، ۱۱: ص ۶۲
• مختار تاریخ المغرب ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۶: ص ۲۳۶، ۱۱: ص ۶۲
• کنز الموحدین فی سیرة صلاح الدین – در شرح حال سلطان صلاح الدین ۱: ج ۴ ص ۲۷۱، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۶: ص ۲۳۵، ۹: ص ۳، ۱۰: ص ۹۹، ۱۱: ص ۶۲
• حوادث الزمان – در باره چندین حاکم و خلیفه در پنج جلد به ترتیب حروف الفبا ۱: ج ۴ ص ۲۷۰، ۳: ج ۴ ص ۳۷۸، ۶: ص ۲۳۵، ۷: ص ۵۶، ۱۱: ص ۶۳
• معادن الذهب فی تاریخ الملوک و الخلفاء و ذوی الرتب ۷: ص ۵۵، ۶: ص ۲۳۵، ۱۱: ص ۶۳
• تاریخ ابن ابی طی – به ترتیب زمان و سال است ۵: ج ۳ ص ۲۱۹، ۱۱: ص ۶۳ توضیح: صفدی (م ۷۶۴/ ۱۳۶۲) در کتابش «نکت الهمیان» ضمن شرح حال اشرف بن اعز، از آن نقل کرده است.

سیره و فضائل پیامبر و ائمه
• سیرة النبی و اصحابه – در سه جلد ۱: ج ۴ ص ۲۷۱، ۱۱: ص ۶۲
• المجالس الاربعین فی مناقب الائمة الطاهرین
• مناقب الائمة الاثنی عشر
• کتاب فی حکمی کلام الائمة الاثنی عشر
• ذخر البشر فی معرفة الائمة الاثنی عشر
• فضائل الائمة
• تهذیب الاستیعاب لابن عبدالبر

فقه
• احکام النساء فی الفقه
• مجموع مسائل فقه و اصول
• نهج البیان فی عمل شهر رمضان

ادبیات
• تراجم الادباء و الشعراء
• دیوان المدائح
• تحفة الطائفة الفقهائیة فی شرح کلماتهم اللغویة
• الاقتصاد فی الفرق بین الظاء و الضاد
• المنتخب فی شرح لامیة العرب
• المشکاة فی عویصات مسائل النحاة
• مختصر فی اللغة
• شرح غریب الفاظ المقامات
• کتاب التصحیف و الاحاجی
• الکشف و التبیین فی محاسن التضمین
• نکت درة الغواص
• الآل و العذب الزلال و بیان المعالم
• اللباب فی اسماء الاحباب
• الایجاز فی الالغاز
• الاضداد
• النکت الشاردة و النادرة و الفائدة
• إفراد قرائة ابی عمرو بن العلاء
• إفراد مسائل
• الجمع بین زوائد الصحاح و زوائد المجمل
• اشتقاق اسماء البلدان

علوم دیگر
• البستان فی مجلس الغلمان
• خلاصة الخلاص فی آداب الخواص
• شفاء الغلیل فی ذم الصاحب و الخلیل
• التنبیهات فی تعبیر المنامات
• التنبیهات علی صنع النبات
• العروس فی ادب السائس و المسوس
• مودعة السفیه و موزعة النبیه
• التحقیق فی اوصاف الرقیق
• الروضات البهجات فی محاسن القینات
• نسیم الارواح فی ما جاء فی التفاح
• اخلاق الصوفیة
• سر السرائر

این متن یادداشت آن زمان بود. پس از آن دو مقاله از آقای جعفریان در تراثنا شماره ۶۹ و ۷۰ چاپ شد. در این مقالات، بخشهایی از یکی از آثار بن ابی طی در باب تراجم علمای شیعه نقل کرده که ظاهراً اصل آن کتاب از میان رفته ولی ابن حجر در لسان المیزان، مطالبی از آن آورده است.
بجز این کتابی مفصل از دکتر شیرین شلبی منتشر شد که تحقیقی جالب در مورد اوست، البته بدون اینکه به مذهب او اشاره کند.

[۲]

اکنون کتابی پیش‌ رو داریم از تألیفات ابن ابی طیّ که برای نخستین بار منتشر شده است. «المنتخب فی شرح لامیّة العرب» که در شرح لامیۀ شنفری ازدی نوشته است. کتاب به تحقیق دکتر ابراهیم بن محمد البطشان توسط دارالمنهاج جده به سال ۱۴۳۷/۲۰۱۶ در ۷۶۸ صفحه نشر یافته که بیش از صد صفحه آن فهارس فنی ابتکاری و بسیار متنوع آن را تشکیل می‌دهد.
محقق ضمن مقدمة التحقیق مفصل خود، مؤلف را چنین می‌شناساند:
ابوالفضل یحیی بن ابی طیّ حُمید بن ظافر بن علی الحلبیّ الغسانیّ.
وی در زمرۀ شاگردان پدرش و ابن شهر آشوب و ابن بطریق بوده است. لذا دربارۀ این سه تن به ویژه پدر گمنام خود اطلاعات دست اول دارد. در برخی موارد که بعضی مطالب را بطور مسند آورده، اسناد خود به این سه تن با مشایخ شان را یاد می‌کند.
• سندهای ابن بطریق: ص ۱۵۳، ۳۰۴.
• سندهای ابن شهرآشوب: ص ۵۸، ۳۴۹، ۳۳۵، ۳۷۳، ۴۳۳، ۳۵۵، ۱۷۴، ۳۲۶، ۵۷، ۳۸۲، ۲۰۷، ۳۲۳، ۱۲۲.
• سندهای پدرش: ص ۵۹، ۳۲۸، ۶۶، ۸۲.
ابن ابی طی، استادش ابن شهرآشوب را با لقب «رشید» یاد می‌کند. و می‌گوید که در سال ۵۸۵ از او حدیث شنیده است. (توضیحاتش در ص ۵۷ – ۵۸ خواندنی است). نیز از استاد دیگرش یونس بن سعید بن حسن موصلی شاعر که سال ۵۹۱ در محضرش بوده است (ص ۵۸). و از پدرش که کتاب مختار فضائل اهل البیت را نوشته است. (ص ۵۹).
فوائد تاریخی، ادبی، رجالی، حدیثی و قرآنی کتاب، فراوان است که در زمان بسیار کوتاهی که کتاب را به رسم امانت در اختیار داشتم، فرصت اشاره به آنها به دست نیامد. از آن فرصت کوتاه استفاده کردم تا یادداشتی فراهم آورم در باب اشاره به فضائل و حکمتهای امیرالمؤمنین علیه السلام و یکی دو نکتۀ مرتبط دیگر.
بدین‌جهت، اولاً جای یک معرفی مبسوط از این کتاب خالی است (شنیدم آقای جهانبخش به این کار مشغول است یا قصد شروعی دارد). ثانیاً رجوع به آن پژوهش‌های مختلف را گامی به پیش می‌برد.

[۳]

ابن ابی طیّ فضائل علوی را به مناسبت در مواضع مختلف کتاب آورده است. از جمله چهار نکته یاد می‌شود:
۱. آیه تطهیر.
ابن ابی طی به مناسبت توضیح معنای «اهل» که در شعر لامیه آمده به آیه تطهیر اشاره می‌کند. ابتدا ردّ قول عکرمه که آیۀ تطهیر را مربوط به ازواج النبی می‌داند. آنگاه نقل حدیثی به روایت مسند از ابن بطریق که در حلب به سال ۵۹۳ از او شنیده و او از کتاب المناقب خود نقل کرده است. (ص ۱۵۲ – ۱۵۵).
۲. شعر خواهر عمرو بن عبدود.
وقتی حضرت امیر عمرو بن عبدود را کشت، خواهر عمرو این دو بیت را خواند:
لو کان قاتل عمرو غیر قاتله
بکیته ما أقام الروح فی جسدی
لکنّ قاتله من لا یُعاب به
و کان قد یُدعی قدیما بیضة البلد. (ص ۳۳۸).
محقق در پانویس مصادر زیادی برای این شعر آورده است.
۳. حدیث غدیر و معنای مولی.
مؤلف ذیل بیت «فإنّی لَمولی الصبر ...» بحثی مفصل در مورد معنای مولی دارد. ابتدا می‌نویسد: «لَمولی، أي: لَولیّه و صاحبه ... و المولی أیضا: الأولی ...»
آنگاه استناد به شعر لبید و أخطل و راعی و... کرده و حدیث غدیر را نقل می‌کند. معانی مختلف کلمه مولی را برمی‌شمرد: مالک، مملوک، معتِق، معتَق، جار، خلیط، حلیف، ناصر، ابن عمّ، الحائز للمیراث، ولیّ و ...
سپس می‌نویسد: فأمّا فی الحدیث فلا یجوز أن یفسّر إلّا علی الأولی. و ادلّه بر این سخن می‌آورد. پس از آن نکته جالب تاریخی بیان می‌کند:
«و الذی حدانی علی ذکر هذا – و إن لم یکن موضعه – هو أنّی وقفت علی کتاب الإشتقاق للنحّاس، فرأیته قد کذّب بهذا الحدیث، تنقّصاً لعليّ علیه السلام و طعناً فیه، و ما کان ذلک تعلّق بکتاب الإشتقاق. و نحن فألجأنا إلی ذلک لفظة المولی و الردّ علی النحّاس، و لکنّه من أولاد ابن ملجم لعنه الله؛ و قد أفردت للردّ علیه کتاباً سمّیته بکتاب الإشتقاق.» (ص ۴۹۹ – ۵۰۴ نقل به اختصار).
۴. صفات علوی.
ذیل «أجدل» می‌نویسد: و قالوا في صفة عليّ علیه السلام: قد جُدل خلقه جدل المسد، أي: جدل الحبل الذی یجدل من اللیف. (ص ۵۵۵).

[۴]

بعضی از مطالب علوی که ابن ابی طی آورده، زمینه‌ای تاریخی دارد؛ بدین روی در بخشی جداگانه بدانها اشاره می‌کنم.

۱. قصه ابوالاسود در میان بنی قشیر.
مؤلف با ذکر سلسله سند خود تا محمد بن یزید نحوی از او نقل می‌کند که ابوالاسود بر بنی قشیر وارد شد. آنان ابوالاسود را به جهت محبت امیرالمؤمنین علیه السلام دشمن می‌داشتند. لذا از شب تا صبح بر او سنگ می‌افکندند. صبح که فرا رسید، از این برخوردشان به آنها شکایت کرد. آنها گفتند: ما سنگ نیفکندیم، بلکه خدا بود که سنگ بر تو می‌افکند! ابوالاسود پاسخ داد: دروغ می‌گویید؛ اگر خدا سنگ می‌افکند، خطا نمی‌کرد. سپس روزی به آنها گفت: ای بنی قشیر! در مدتی که بین شما بودم، کسی را در بین عرب بیش از شما محبوب نمی‌دارم. علت پرسیدند. گفت: زیرا وقتی دست به کاری زدید، دانستم که کاری غلط است، لذا از آن اجتناب کردم. و وقتی از کاری روی گرداندید، دانستم که کاری صحیح است و بدان روی آوردم. آنان به دلیل این سخن با او نزاع کردند. ابوالاسود در پاسخ گفت:
یقول الأرذلون بنو قشیر
طوال الدهر لا تنسی علیا
أُحبّ محمداً حبا شدیدا
و عباسا و حمزة و الوصیّا
أحبّهم لحبّ الله حتی
أجیء إذا بعثت علی هویّا
فإن یکُ حبّهم رشداً أصبه
و لست بمُخطیء إن کان غیّا
به او گفتند: تردید کردی! در پاسخ به آیۀ قرآن اشاره کرد: «و إنا أو إیاکم لعلی هدیً أو في ضلال مبین» (سبأ ۲۴). بعد گفت: آیا خدای تعالی شک می‌کند؟ بلکه حرف «أو» برای ابهام است. (ص ۳۸۲ – ۳۸۳).

۲. درباره معاویه.
و یروی أنّ زین العابدین علیه السلام سمع رجلاً یقول: «کان معاویة یُسکته الحلم و یُنطقه الفصاحة. فقال: کان یُسکته العيّ و یُنطقه الطیش». یعنی: من أنه کان یُشاتم الناس حتی إذا أسمعوه سکت عیّاً.
و قیل لعلیّ علیه السلام: إنّ معاویة محلّم. فقال: من خان أغضی. (ص ۵۲۰ – ۵۲۱).
محقق در پانویس نوشته که حلم معاویه مورد تردید نیست! اما کلام زین العابدین را ثقات علما نیاورده‌اند، مگر سه تن: نثر الدرّ ج ۱ ص ۲۳۲، سرّ الفصاحة ص ۱۷۷، محاضرات الأدباء ج ۲ ص ۴۹۹. و به منبعی برای کلام علی نسبت به معاویه واقف نشدم!

۳. هذا أخو غامد.
مؤلف می‌نویسد: سفیان بن عوف غامدی کسی است که معاویه او را به انبار فرستاد. او مسلمانان را کشت و دودمان و زنان را بر سربازان خود مباح دانست. علی علیه السلام درباره او می‌فرماید: «هذا أخو غامد». او خطاب به علی علیه السلام شعری گفت:

فلا تحسبنّ الله یُجری مراده
علی ما أراد مذحج و مراد
و لکنّه یجری علی ما أراده
فمن أین لابن الإسکتین مراد
فدع عنک تعقاد الرتائم إنما
دمشق بن هند منجع و مراد
عليّ مرید بالعراق و إنّما
معاویة بالغوطتین مراد.
(ص ۵۸۸ – ۵۸۹).
[۵]

مؤلف در چندین موضع به مناسبت بحث خود، کلمات حکمت‌آمیز علوی را آورده است. برخی از آنها به اختصار نقل می‌شود.

۱. معنای أخ
و مما یشهد بصحّة ذلک ما روي أنّ علیاً علیه السلام لمّا سیق إلی البیعة کالجمل المخشوش جاء حتی ألقی نفسه علی قبر رسول الله صلی الله علیه و آله، و قال: «ابن أمّ قلّ الناصر، و ضعفت الحیلة» - الحدیث.
سپس کلامی مفصل می‌نویسد که بدیهی است حضرت امیر برادر پیامبر از جهت پدر و مادرش نبود، ولی چون نسب آنها در عبدالمطلب به هم می‌رسد، بدین گونه پیامبر را مخاطب می‌داند. (ص ۹۸ – ۹۹).

۲. معنی عرفاء
و قیل: إنّما سمیت عرفاء لأنّ لها عُرفاً کعرف الفرس. و منه قول علي بن أبی طالب علیه السلام: «ینثالون عليّ کعُرف الضبع». ضرب به المثل لکثرتهم و کثرة ازدحامهم یوم البیعة. (ص ۱۶۵).

۳. معنای اذاعه
در متن کتاب آمده: «فی الحدیث: لیسوا بالمذاییع البُذُر».
محقق در حاشیه نوشته: الحدیث مرويّ من قول علی رضی الله عنه. آنگاه به مصنف ابن ابی شیبة ۳۴۴۹۷ و شعب الایمان ۹۶۷۱ و ابن عساکر ج ۴۲ ص ۴۹۲ استناد کرده است.

۴. معنی حنّت
مؤلف می‌نویسد: و قرأت علی الشیخ قال: قال علی علیه السلام: مِن کرم المرء بکاؤه علی ما مرّ من زمانه، و حنینه إلی أوطانه، و حفظه قدیم إخوانه. (ص ۲۴۳).

۵. معنی روع
و فی حدیث علی بن أبی طالب علیه السلام أنّ رسول الله صلی الله علیه و آله بعثه لیدی قوماً قتلهم خالد بن الولید. فأعطاهم میلغة الکلب. ثمّ أعطاهم بروعة الخیل.
یعنی: أنّ الخیل راعت صبیانهم و نسائهم، فأعطاهم شیئاً لما أصابهم من الروعة. (ص ۲۹۲).

۶. معنی خمص
و في صفة المؤمنین: خمص البطون. (ص ۳۴۵ – ۳۴۶).
محقق در حاشیه نوشته: هذا خبر عن أمیرالمؤمنین علی رضی الله عنه ... نظر علی بن ابی طالب رضی الله عنه إلی قوم ببابه ... الخ.
آنگاه منابع بر شمرده: المجالسة ج ۴ ص ۷۸، النهایة ج ۴ ص ۳۲۲، امالی مرتضی ج ۱ ص ۲۳، ربیع الابرار ح ۲ ص ۱۷۸. البته در مورد اعتبار حدیث نظر منفی دارد.

۷. معنای اذناب
و فی حدیث علی علیه السلام، و ذکر فتنة تکون في آخرالزمان: «فإذا کان کذلک ضرب یعسوب الدین بذنبه». أي: ضرب مسرعاً في الأرض بأتباعه و لم یعرّج إلی الفتنة. (ص ۳۵۹).
محقق برای این حدیث نیز منابع متعدد آورده است.

۸. معنی اغضاء
و فی الحدیث: لا یُغضی أجفانه علی القذی. أی: یُرخیها. (ص ۴۰۰).
محقق در حاشیه نوشته: حدیثی به این لفظ نیافتم، ولی شاید مصنف به این کلام علی رضی الله عنه نظر داشته است: «فکم أغضی الجفون علی القذی، و أسحب ذیلی علی الأذی، و أقول لعلّ و عسی». (الألفاظ الکتابیة ص ۳۷، البصائر و الذخائر ج ۹ ص ۱۶ و منابع دیگر که یاد کرده است).

۹. معنی فارط
و فی حدیث علی علیه السلام: والله لأفرطنّ لهم حوضاً أنا ماتحه، لا یصلون إلیه و لا یصدرون عنه. (ص ۴۲۶).
محقق ان را به شرح ابن ابی الحدید ج ۱ ص ۲۳۹ مستند کرده است.

۱۰. معنای فألحقا أولاه بأخراه
مؤلف می‌نویسد: و مثل هذا قول علی بن أبی طالب صلوات الله علیه و سلامه: «و لقیت آخرها بکأس أوّلها» یرید أنّه یصدمهم و یکسرهم فهم لشدة صدمته یلحق – لعظم الهزیمة – أوّلهم بآخرهم، وض رب الشرب مثلا. (ص ۵۸۴).
محقق در حاشیه گفته که این جمله از خطبه شقشقیه است و کلامی در نفی اعتبار این خطبه آورده است.
[۶]

در این کتاب، دو نکته دیگر مرتبط با اهل بیت علیهم السلام آمده که اشاره می‌شود.

۱. معنای التأنان
مؤلف می‌نویسد: و في حدیث فدک: فأتت فاطمة قبر النبي صلی الله علیه و آله، فأکبّت علیه، ثم حنّت حنّة و أنّت أنّة، حتی أجهش القوم بالبکاء. (ص ۲۴۵).
محقق آن را به بلاغات النساء ص ۱۶ و شرح ابن ابی الحدید ج ۱۶ ص ۲۱۱ مستند کرده و اعتبار آن را پذیرفته است.

۲. کلام هارون الرشید در باره اهل بیت علیهم السلام
مصنف حکایتی مفصل از پدرش نقل کرده از خطیب تبریزی... تا می‌رسد به اصمعی که نزد هارون الرشید رفته در حالی که مأمون ۷ یا ۸ سال داشته و قران می‌خوانده است. گفتگوها ادامه می‌یابد تا آنجا که هارون می‌گوید:
یا اصمعي حدّثني موسی بن جعفر بن محمد علیهم السلام أنّ الأمین یلی الخلافة أیّاماً معدودة، و أنّ المأمون یقتله و یلیها سنین. ثم تغرغرت عیناه بالدموع.
فقلت [اصمعی می‌گوید]: یا أمیرالمؤمنین لعلّ موسی قال ذلک حسداً.
فقال: مَه یا أصمعي. فإنّه مِن قوم أذهب الله عنهم الرجس و طهّرهم تطهیراً. والله یا أصمعي ما جرّبتُ علیه کذبة قطّ، و لا وقفت علی معیبة قطّ.
تا آخر این گفتگو. (ص ۶۰ تا ۶۴، نقل به تلخیص).
محقق منابع این مجلس را چنین برشمرده است: المحاسن و المساوی ص ۴۶۶، ربیع الأبرار ج ۳ ص ۵۵۳، الحمدونیة ج ۹ ص ۲۹۱، معجم الادباء ج ۱۴ ص ۱۷۳.

[۷]

تدوین این قلم انداز عصر روز دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۶/ ۱۳ ذی الحجه ۱۴۳۸ (در آستانه عید مبارک غدیر) به سامان رسید؛ در حالی که ظهر امروز، خبر رحلت یکی از فرهنگیان بسیار موفق مشهد به من رسید که چند دهه از عمر پربار خود را در راه تربیت دینی جوانان و هدایت گمراهان و نگارش آثار مفید و مختصر کاربردی گذرانده بود و می‌کوشید که حقّ مجاورت ثامن الائمه علیه و علیهم السلام را پاس دارد.
«مرحوم استاد حاج محمد صالحی آذری» خدمتگذار گمنام و مخلص آستان مقدس اهل بیت و منتظر ظهور حضرت بقیة الله بود که بر عقائد حقه پای فشرد و در حال ثبات ایمان و ولای مستقیم، دیده از جهان بست.
پاداش معنوی این قلم انداز را به روح بلندش هدیه می‌کنم و از خدای علیّ اعلی می‌خواهم که آن امام همام را – که جامۀ صفت «العَلَم المنصوب و العِلم المصبوب» (= رایت افراشته و دانش انباشته) تنها بر قامت حضرتش راست می‌آید – از ورای پرد؛ غیبت ظاهر گرداند و چشمه‌های علم الهی را به دست حضرتش بجوشاند. آمین.

نویسنده: عبدالحسین طالعی
برچسب: فضائل

برای ما بنویسید
نام کامل:
شهر:
آدرس ایمیل:

متن نظر:


موضوعات



جغرافيا



ادوار تاریخی

www.alinameh.com, The ejournal in specialty of Imam Ali (A.S.)