• عبدالحسین طالعی
با توجه به اینکه نوروز سال ۱۳۹۷ شمسی با سالروز شهادت امام هادی علیه السلام مصادف شده، در نظر گرفتم یک سلسله مطالب در ده قسمت پیرامون زیارت غدیریه صادره از ناحیه مقدسه حضرتش را به دوستداران خاندان نور هدیه کنم. تمام این مقاله در مجله صحیفه اهل بیت شماره ۳ -۴ ویژه نامه امام هادی علیه السلام منتشر شده است.
***
۹. راهی بس روشن و برهانی بسی استوار
متن: مولای! انت الحجة البالغة و المحجة الواضحة و النعمة السابغة والبرهان المنیر.
نکتهها:
در این جمله، چهار ویژگی برای امام امم بیان شده که هرکدام دریچه ای از حقایق والای ولایت بر روی ما میگشاید:
یکم. حجّت بالغۀ خدا. با وجود او، حجّت بر مردم تمام شده و دیگر راهی باقی نمیماند که کسی بگوید: مطلب بطور کامل به من نرسید. برای درک این مطلب اشاره به یک حدیث بسنده است:
امام صادق علیه السلام میفرماید: در روز قیامت، هیچ بهانه ای برای کسی نمیماند که در مسیر ضلالت باشد. به کسی که علم داشته و عمل نکرده، میگویند: چرا به علم خود عمل نکردی؟ آنگاه از کسی که علم دین نیاموخته، میپرسند: چرا علم نیاموختی؟ این است که خداوند بر تمام مردم حجت بالغه دارد و این است معنای آیه شریفه که فرمود: «قل فلله الحجّة البالغة» (امالی مفید، ص ۲۹۲ مجلس ۳۵ حدیث ۱)
اینک میگوییم: منبع علم و راهنمای عمل، در هر زمان، کسی نیست جز حجت خدا در روزگار که سرسلسله آن حجتها، پس از پیامبران، امیرالمومنین علیه السلام است. و کسی را نرسد که با وجود حجت، برای نرسیدن به راه هدایت، عذر آورد.
دوم. راه روشن، که بدور از افراط ، تفریط، کژفهمی، طمع، ترس، نارسایی و ... بر همگان آشکار است. خدای حکیم این راه روشن را برای مردم نصب کرده و قرار داده است. نکته مهم این است که تعیین و تبیین راه توسط خدای حکیم، به معنای مجبور ساختن انسانها نیست، بلکه برای راهنمایی مردم است تا به اراده و اختیار خود تصمیم بگیرند که آن راه را بپیمایند یا نه. بدین روی در قرآن فرمود:
«انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا.» (انسان/۳)
«وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر» (کهف ۲۹)
میبینیم که خدای حکیم، مردم را مجبور نساخته تا راه خاصی بپیمایند (لا جبر). اما آنها را رها نکرده تا بی هدف بمانند و راه درست نیابند (لا تفویض). این است معنای «بل أمر بین الأمرین» که اصل اصیل الهی در کارهای انسان است.
همچنین باید به این حقیقت توجه شود که در دوره های فتنه خیز و پر آشوب – که راه روشن در میان گرد و غبار شبههها گم میشود – شناختن راه روشن بسیار مغتنم است. این جمله از زیارت، راه روشن را نشان میدهد که امیرالمومنین علیه السلام، نه رهرو این راه، بلکه خود، حقیقت آن است. آن امام همام، بالاتر است از آنکه او را سالک راه روشن خدایی بدانیم. بلکه وجود او، صراط مستقیم ایمان و سعادت است که دعای همیشگی مومنان است. چنان که ذیل آیات «صراط مستقیم» (مانند: حمد ۷، انعام ۱۵۳) به آن گرامی و فرزندان معصومش تفسیر شده است.
سوم. نعمتِ ریزان، که از جانب خدای منعم برای همه جاری میشود.
سراسر زندگی ما را نعمت های الهی در بر گرفته است، تا آنجا که خداوند سبحان میفرماید: «ان تعدوا نعمة الله لاتحصوها» (ابراهیم ۳۴، نحل ۱۸). هر انسان خردورذی مییابد که توان شمارش نعمت های خداوند را ندارد. اما در میان تمام آنها، خدای بزرگ تنها به یکی از آن همه، بر مومنان منت نهاده و آن «بعثت رسول رحمت و هدایت» است (آل عمران/۱۶۴).
چرا چنین است؟ زیرا بهره گیری صحیح از تمام نعمت های خدای مهربان فقط در گرو شناخت راه درست است، به گونه ای که بدون این شناخت، نعمتها به نقمت بدل میشوند و آنچه میتواند بال پرواز انسان باشد، قیدی بر دست و پای او میشود که بال پرواز او را میبندد.
به همین دلیل، در روز جزا که فقط واقعیتها ملاک ارزیابی است، از انسان در باره این نعمت میپرسند.
امام رضا علیه السلام بر همین مبنا، آیه شریفه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» (تکاثر/۸) را به نعمت ولایت تفسیر میکند که تداوم راستین نبوت است. (المحاسن ج ۲ ص ۴۰۰ باب لا سرف فی الطعام، حدیث ۸۲).
نکته دیگر این است که نعمت به همه مردم میرسد نه فقط به نیکان. همچون خورشید که بر گل و خار به یک سان میتابد و همسان آب جاری که به یک شیوه در اختیار انسانها و جانوران و درختان قرار میگیرد و همانند هوا که تمام عناصر روی زمین از آن بهره میگیرند. البته میزان بهره گیری اینان از آن نعمتها به اندازۀ علاقه ای است که به آن دارند و در این زمینه، عامل اصلی، اختیار بهره گیران است.
در باب نعمت معنوی نیز - که حیات روحانی انسان بدان وابسته است- سخن همین است. از نعمت وجود پیامبر رحمت، همه انسانها از مؤمن و کافر بهره میبردند، گرچه بهرۀ مؤمنان – به اختیار خود - بیشتر و بهتر بود. در مورد امامان معصوم علیهم السلام نیزکلام همین است، چرا که آن گرامیان، شئون رسول را به ارث برده اند. و در این جهت، امام ظاهر و امام غائب مشترکند، چنان که امام موسی کاظم علیه السلام در تفسیر آیه «و اسبغ علیکم نعمه ظاهرة و باطنة» (لقمان ۲۰) فرمود: نعمت ظاهر، امام آشکار و نعمت باطن، امام پنهان است.(کفایة الاثر ص ۲۷۰).
چهارم. البرهان المنیر. برهانی که همه حقایق را نورانی و آشکار میسازد.
ویژگی اصلی و اساسی برهان، روشنگری آن است. برهان قبل از آن که روشنگر باشد، باید خود روشن و بدون ابهام و اختلاف، در معرض دید چشمان عقل باشد. اگر مجموعه ای از استدلالها خود در ظلمت اختلاف، دست و پا میزند، چگونه میتوان آن را «برهان روشنگر» دانست؟ این حقیقت مهم، از آنجا ناشی میشود که بدانیم نور، فقط از ناحیه خدای بزرگ است و بشر بدون استمداد از خدای خود، جز ظلمت نخواهد دید.
قرآن از این حقیقت بدین سان خبر میدهد: «و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور» (نور ۴۰).
این مختصر، مجال تفصیل در مورد تفاوت دانش بشری با علم الهی را ندارد. ولی به اجمال میتوان گفت که ابهام، تنها در جایی پیش میآید که پای بشر در میان باشد، وگرنه در محدودۀ امور الهی – چنان که به تجربه ثابت شده – این کلام خداوند مصداق دارد که فرمود:
«ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تری من فطور؟» (ملک/۳).
در این جمله از زیارت میخوانیم که امیرالمؤمنین علیه السلام برهانی است الهی که روشنگر است و در پرتو نوری که میافکند، میتوان راهی برای گریز از اختلافها یافت، اختلاف هایی که نتیجۀ درک ناقص و اندیشۀ نارسای بشر است.
پنجم. اکنون زمان آن فرا رسیده که عقل خود را حاکم سازیم و از خود بپرسیم: در جایی که تمام ویژگی های امام امیر المومنین علیه السلام، روشن بودن، بلکه هدایت و رهنمونی دیگران و اتمام حجت بر آنها را نشان میدهد، آیا رواست که ما «امام عقل» را کنار بزنیم - یعنی در عمل نسبت به کلام و سیرۀ او بی توجه باشیم –آنگاه دیگران را در آن جایگاه بنشانیم و آسوده بنشینیم؟